نویسنده‌: نادر غلامی- کارشناس ارشد تاریخ و تمدن اسلامی

مقدمه: مسلمانان برای فتح جزیره‌ی سییل حملاتی را در دریای مدیترانه انجام دادند که عبارت بودند از:
1. اولین لشکرکشی مسلمانان به دوران خلیفه‌ی سوم مسلمانان؛ عثمان بن عفان به سال 32ق. به سییل صورت گرفت که ناوگان بیزانس را در نزدیکی اسکندریه درهم شکستند.[1]
2. در دوران معاویه بن ابی‌سفیان، معاویه بن خدیج، حمله‌ای را به سییل انجام داد و با غنایمی بازگشت.[2]
3. در دوران ولید بن عبدالملک، عبدالله پسر موسی بن نصیر، به سال85ق. شهر سرقوسه(سیراکوز) را تصرف کرد.[3]

4. در ایام هشام بن عبدالملک به سال 105 ق. بشر بن صفوان به سییل حمله کرد و با اسرای فراوانی بازگشت.[4]

5. در عهد یزید دوم به سال 116ق. جیب بن ابی عبیده با رومیان برخوردی داشت و رومیان گریختند در نتیجه با غنایم بسیار به افریقیه برگشت.[5] به سال126ق. عبدالرحمن بن جیب با سپاهی به سییل حمله کرد و پیروز شد.[6]

6. عبدالرحمن بن جیب از طرفی والی افریقیه عبدالله بن حبحاب به سال 135ق. به سییل حمله کرد و با غنایمی به افریقیه بازگشت.[7] از این دوران به بعد تا نیم قرن به خاطر مشکلاتی که در افریقیه پیش آمد، حملاتی جدی از طرف مسلمانان صورت نگرفت.[8]

7. در سال122 زیادت الله اول اغلبی نیروی دریایی خودش را به فرماندهی اسد بن فات قاضی قیروان به سییل گسیل داشت و جنگهایی درگرفت تا اینکه سرانجام در سال 289 به دوران ابراهیم دوم تمام جزیره‌ی سییل بدست مسلمانان افتاد.[9]

تصرف سییل تقریباً سه چهارم قرن طول کشید که اغلبیان و فاطمیان (کلبیان) بر آن حکومت کردند. از سال336 تا484ق.

واژه‌های کلیدی: سیسیل، روجار، نورماندها، کلبیان.

جزیره‌ی سییل بزرگترین جزیره دریای مدیترانه است که در منابع قدیم به دریای روم معروف بوده است.[10]
سییل در جنوب ایتالیا واقع شده و از طریق تنگه‌ی مینا از ایتالیا جدا می‌شود. این جزیره در 165 کیلومتری شمال آفریقاست. مهمترین شهرهایش عبارتند از: پالرمو که بزرگترین شهر و مرکز سییل بوده است. مسلمانان پس از فتح این شهر بعنوان مقر حکومتی مورد استفاده قرار گرفت. شهر مینا، شهر طبرمین. سرقوسه و مازر[11]حکومت اغلبیان در سییل تا سال 296ق. ادامه داشت تا اینکه فاطمیان با تصرف قاره پایتخت زیادت الله سوم (م223) سییل را تحت تصرف خودشان درآورده‌اند و حکومت دست‌نشانده‌ی کلبیان از طرف فاطمیان تأسیس گردید.[12] و به صورت ارثی تا زمانی که دوره‌ی شورش و استقلال والیان به وجود آمد و نورمانها به سال444ق. آنها را بیرون کردند، به حکومت خودشان ادامه دادند.[13] جعفر بن یوسف حاکم سییل با برادرش علی بن یوسف اختلاف پیدا کرد به همین خاطر علی لشکری از بردگان و بربرها به سوی جعفر فرستاد، جعفر نیز به جنگش آمد و افراد زیادی را به قتل رساند، علی را اسیر کرد سپس به قتل رساند، ولی بربرها را تبعید نمود و بردگان را نیز به قتل رسانید پس از وی احمد بن یوسف معروف به تأییدالدوله (410-427) بین اهالی سییل و افریقیه از سیاست تفرقه و اختلاف پیروی کرد به همین خاطر اهالی جزیره از معز بن بادیس زیری کمک خواستند تا برای نابودی کلبیان به جزیره لشکرکشی کنند به معز پیام دادند که دوست داریم در اطلاعات تو باشیم اگر قبول نکنی ما جزیره را به رومیان تسلیم خواهیم کرد. معز پاسخ مثبت داد و پسرش عبدالله را با لشکری بزرگ به سییل فرستاد او توانست حاکم سییل را به قتل برساند.[14] اما پس از مدتی اهالی سییل بر او شورش کردند و از جزیره اخراج نمودند از این به بعد مناطق سییل را بین خودشان تقسیم کردند. مازر و طرابنش به عبدالله بن مکنود رسید، قصریانه و جرجنت به ابن‌حواس و دو شهر سرقوسه و قطانیه به ابن‌ثمنه ملقب به قادر بالله رسید.[15] متأسفانه اختلاف بین حواس و ابن‌ثمنه باعث گردید که نورمانها از این فرصت مناسب استفاده کنند و بر سییل مسلط گردند تسلطشان به این صورت بود که ابن‌ثمنه برای غلبه بر ابن‌حواس از نورمانها کمک خواست(444-ق). نورمانها از این فرصت استفاده کردند و روژه نورمانی به همراه ابن‌ثمنه از شهر ملیطو در ایتالیای جنوبی حرکتش را آغاز کرد و هرچه را بر سر راهش بود بدون هیچ مقاومتی تصرف کرد.[16] نورمانها به شهرها و قلعه‌های سییل یکی پس از دیگری مسلط شدند و تمامی شهر‌ها و قلعه‌های سییل به سال484.ق سقوط کرد بدین ترتیب روژه نورمانی مالک سییل گردید و رومیان و فرنگیان به همراه کسانی از مسلمانان که باقی مانده بودند در سییل ساکن شدند مسیحیان بر دریای مدیترانه مسلط شدند وبه گفته‌ای ابن خلدون مسیحیان حتی یک شاخه‌ی چوب را نمی‌گذاشتند که در این دریا شناور گردد. حکومت نورمانها سییل از روژه اول 444ق. /1052م. شروع و تا حکومت هنری ششم و همسرش کنستانس 591ق. /1194م ادامه پیدا کرد.[17]



وضعیت مسلمانان و وجود فرهنگ و تمدن اسلامی در سییل

در سییل گروههای مختلفی از عربها، بربرها، ایرانی‌ها، مسیحیان و یهودیان زندگی می‌کردند.[18] حاکمان نورمان از فکر و سیاست مسلمانان برای ادامه‌ی حکومتشان استفاده می‌کردند. در دوران نورمانها آنان مساجد را به کنیسه‌ها تبدیل کردند و فردی یونانی به عنوان رئیس اسقفها را برآن می‌گماشتند. مسلمانان از اجرای مراسم دینی منع می‌شدند درحالی که در حکومت مسلمانان مسیحیان در مراسمات دینی‌شان آزاد بودند و اذیت و آزاری در کار نبوده است.[19]

ادریسی که در دربار نورمانها زندگی می‌کرده از روژه اول ستایش کرده او می‌گوید: هنگامی که روژه در سییل حاکم شد و پادشاهی‌اش استقرار پیدا کرد عدل و داد را بین اهالی گسترش داد شرایع و دینشان را تأیید کرد و آنان را بر جان و مال و اهل و فرزندانشان امنیت داد وی این کار‌ها را تا زمان مرگش ادامه داد.[20] از مهمترین کاری که حسن نیت روژه را برای مسلمانان اثبات می‌کند ضرب سکه‌ای بود که در یک روی آن جمله( لا إله إلا الله محمد رسول الله) را نوشت.[21]

هدف از این کار مهربانی با مسلمانان مغلوب بوده بعبارتی وی با این کار ارزش اسلام را نسبت به دیگر ادیان تأیید کرده است. همچنین وی به مسلمانان احترام می‌گذاشت و از آزار آنان خوداری می‌کرده است. لازم به ذکر است که اولا: ادریسی کتابش را پس از حکومت روژه اول و در اواسط حکومت روژه دوم نوشته است.

ثانیا: ابن‌اثیر با این گفته‌ی ادریسی موافق نیست. ابن‌اثیر بیان کرده است: روژه تمامی اهالی جزیره و ساکنانش از رومیان، فرنگیان و مسلمانان را قتل عام کرد و حتی حمامی، دکانی و آسیابی برای ایشان باقی نگذاشت. وی عرصه را بر مسلمانان آنقدر تنگ کرد که آنان در شهرها و قلعه‌هایشان گوشت مرداری می‌خوردند. خصوصا هنگام محاصره‌ی دو شهر قصریانه و جرجنت.[22] روژه اول نظام اقطاع را که در اوروپا رایج بود به سییل آورد و آن را به طبقات حاکمه سپرد. آنان نیز بسیاری از مسلمانان را به عنوان برده بر روی آن زمین‌ها گماشتند.[23] روژه بسیار از اسرای مسلمان سییل را به عنوان برده به ایتالیا فروخت. سندی که به عربی و یونانی به تاریخ 488ق. در دست است به اسامی 30 برده‌ی مسلمان که تابع کنیسه‌ی قطانیه بوده‌اند اشاره دارد.[24] در عهد روژه دوم 494-549.ق وی سیاست تعامل با مسلمانان را در پیش گرفت او علاقه‌ی خاصی به شهرسازی، علوم، هنر و فرهنگ مسلمانان داشته است به گفته‌ی ابن‌اثیر وی راه و روش مسلمانان را در مواردی مانند: جنائب (سوارانی که در جنگها پیشقراول سلطان بودند.[25] حاجب، سلاحیه (کسانی که اسلحه سلطان را حمل می‌کردند.[26] و جناندار (کسی که از طرف سلطان اجازه داشت در روزهای خاصی ملازم وی باشد و در دارالعدل همراه سلطان بنشیند.[27] در پیش گرفت بر خلاف عادت فرنگیان که چیزی را از این موارد نمی‌دانستند. روژه دوم روابط نیکوی با مسلمانان داشت به گونه‌ی که به دیوان مظالم می‌نشست و به شکایت ستم دیدگان گوش میداد اگر چه متهم فرزند شر باشد. ابن‌اثیر می‌گوید: (وی دیوان مظالم را برای رسیدگی به شکایات مظلومین تشکیل می‌داد اگرچه متهم فرزند ش باشد یا بزرگی از مسلمانان می‌بودبه عدالت حکم می‌کرد.[28] به خاطرهمین کارها بود که مسلمانان وی را دوست داشتند. از نشانه‌های روابط نیکو بین مسلمانان و نورمانها در عهد روژه دوم اینکه به طور مساوی نیروی ناوگان جنگیش در دریا متشکل از مسلمانان وفرنگیان بوده است.[29] شاید علتی که روژه دوم را بر اتخاذ این شیوه بر انگیخت استفاده از نظام متقن لشکری و ایثار مسلمانان واخلاص ودقتشان در کارهای محوله بوده است. روژه دوم بر استفاده از ناوگان جنگی دریایی مسلمانان بسنده نکرده و شیوه‌ی سپاه پیاده نظام وتیر اندازان وسوار کاران مسلمان را خصوصا در جنگهایش با ایتالیا در سپاهش به کار گرفت.[30] در این دوره به تاثیر پذیری از القاب، خلفاو سلاطین مسلمان بر می‌خوریم مانند: روژه دوم که خودش رامعتزبالله نامیده است. ( عزیز احمد/37)وی نزد مسلمانان دارای اعتبار و منزلت گردید به گونه‌ی که بعضی از معاصرینش وی را به مسلمان شدن متهم نموده‌اند. (زیان/82)روژه دوم به ضرب سکه دست زد و آن رامیان مردم رایج نمودودر آن سکه ازوزن وطراز گونه‌ی اسلامی استفاده کرد و در آن اسم والقاب و نشانه یعنی (سجع وامضای) مخصوصش را به کار برد. ( حسنی عبدالوهاب10/451-452) بر روی اول سکه عبارت الحمد لله حق حمده وکما هو اهله و مستحقه وبرپشت سکه عبارت باامر الملک المعظم روجارالمعتزباالله بمدینه المهدیه سنه ثلث واربعین و خمساه ودر وسط روی اول سکه عبارت المعتزبالله ودر وسط پشت سکه عبارت الملک روجار را نگاشت، وی مانند این دینارها رادر مهدیه در شمال افریقیه ضرب کرد که دلالت برگرایش پادشاهان سییل نورمانی در پیروی از سیاست مسامحه آمیزاسلامی بوده است. (همان1/452) برخی شخصیت‌های علمی وادبی مسلمان در دربار نور مانها به سر می‌بردنداز جمله ادریسی که از بزرگترین شخصیت‌های علمی مسلمانان است در سقوط سییل در آنجا حضور یافته است. وی بزرگترین جغرافیدان مسلمان در دوران اسلامی است. روژه دوم ادریسی را با آغوشی باز پذیرفت. منابع تاریخی گزارشی از چگونگی ورود وی به دربار روژه نمی‌دهند. ادریسی قبل از دعوتش از سوی روژه در جغرافیا شهرتی نداشت و کتابی را نیز تألیف نکرده بود. فقط این را می‌دانیم که وی به مشرق هجرت کرده و پس از مدتی به مغرب باز گشت و در اندلس در شهر قرطبه به مطالعه و تحقیق پرداخت. سپس در سییل نزد روژه ثانی رفته و نقشه‌ای را برای روژه می‌کشد و کتابی را نیز در شرح آن می‌نویسد.[31] ادریسی نسب به ادریسیان علوی می‌رساند. وی از شرفای بنی‌حمود شمال آفریقاست که به سییل فرار کرده است. بنو حمود بر برخی از شهرهای سییل مانند جرجنت و قصریانه حکومت کرده‌اند. آنان کسانی بودند که قبل از تسلط نورمان‌ها بر جزیره سییل در لحظات آخر قبل از سقوط جزیره در برابر نورمان‌ها مقاومت بخرج دادند.[32] روژه ادریسی را تکریم می‌کرد و به او احترام می‌گذاشت و می‌گفت: تو از خانواده‌ی خلافتی و نزد من امنیت داری در حالی که پادشاه مسلمانان آهنگ کشتنت را کرده بود.[33] ادریسی در دربار روجار نقشه‌ای کروی از زمین از جنس طلا می‌سازد و هشتاد نقشه را در آن گردآوری می‌کند. این نزهه المشتاق وصف آن نقشه‌هاست کتاب (نزهة المشتاق فی اختراق الآفاق) را تقدیم روژه دوم می‌کند و آن را کتاب روجاری می‌نامد.[34] روژه400 هزار درهم طلا به ادریسی می‌بخشد و رصدخانه‌ایی برای وی می‌سازد. زمانی که ادریسی نقشه‌ی کروی را ساخت تعجب روژه را برانگیخت. ادریسی یک سوم آن بخشش را گرفت اما روژه باقی آن را نیز به او بخشید و املاکی را نیز به وی داد و محموله‌ای را که از برشلونه آورده بود به ادریسی بخشید.[35] روژه از نقا شان دعوت کرد تا بر آن کره صورت اقالیم هفتگانه از سرزمینها، نواحی، روستا‌ها، خلیج‌ها، دریاها، رودخانه‌ها، آبادیها، کویر‌ها، راههای ارتباطی و ... را رسم کنند.[36] بهترین مثال برای حضور فرهنگ اسلامی در دوره روژه دوم کار بزرگ ادریسی است یعنی تألیف نزهة المشتاق فی اختراق الآفاق، که نتایج آن نقشه‌ی کروی بزرگ از زمین بوده است. ادریسی در مقدمه کتابش می‌گوید: کتاب مطابق همان نقشه‌هاست که توصیف چگونگی سرزمینها، شهرها، مردمان، مکان‌ها، دریا‌ها، کوهها، مسافتها، آبادی‌ها، غلاتها، جنس بناها، صناعات، تجارتها و .... بوده است.[37] وی در کتاب نزهةالمشتاق به توصیف و مدح روژه پرداخته است به گونه‌ای که وی می‌گوید: روژه افکار را شعله‌ور ساخت و هیچ پادشاهی در قدرت و ابهت بر روژه پیشی نگرفته است...... [38] کتاب وی بهترین نمونه فرهنگ اسلامی در سییل نورمانی است و بحق می‌توان وی را بزرگترین جغرافیدانی دانست که جغرافیای قدیم و جدید را با هم سازگاری داده است. اطلاعات ادریسی بسیار دقیق است و به حق می‌توان وی را استرابون عرب نامید.[39] کتاب ادریسی بزرگترین دائرة المعارف جغرافیایی در قرون وسطی است. در دائرة المعارف فرانسوی در وصف کتاب ادریسی آمده است که این کتاب مشتمل بر حدود مسافتها و وصف دقیق راههاست که بزرگترین سند علمی جغرافیایی در قرون وسطی است.[40] سدیو می‌گویید در طول 350سال نقشه‌کشان اروپایی چیزی غیر از نشرنسخه‌های این کتاب را با برخی تغییرات کمی انجام نداده‌اند.[41] اروپاییان مفهوم کروی بودن زمین را از مسلمانان به ارث بردند. ادریسی زیر سایه حکام نورمانی کتابی را در گیاهان تألیف کرد و آن را «جامع الصفات الاشتاب النبات» نامید. که در آن بسیاری از گیاهان را همراه با خواص طبیعی‌اشان بیان کرده است.[42] همچنین کتاب (الادویة المفردة) را نگاشته است.[43] ابن قلاقس اسکندری؛ ابو الفتوح نصر الله بن عبدالله بن مخلوف بن علی بن قلاقس اللخمی ملقب به قاضی بزرگ، وی شاعری بزرگوار و دانشمندی نجیب بود، که به سال 567هـ/ 1171م وفات نموده است.[44] در دربار نورمانها روژه دوم را با قصایدی مدح نموده است که مورد لطف و تکریم وی قرار گرفت. ابن قلاقس از حضورش در سییل بهره برد و کتابی را در رهبری مسلمانان بنام ابی القاسم ابن حجر تحت عنوان «الزهر الباسم فی اوصاف ابی القاسم» نگاشت.[45] آن کتابی است که ابن خلکان گفته در آن چیزهای عالی وجود دارد و نامها و زندگینامه‌ی بسیاری از شعرای مسلمان ساکن در سییل بیان شده است.[46] از دیگر نشانه‌های حضور فرهنگ اسلامی در سیل اینکه در دربار روژه دوم تعدادی از شعرای مسلمان را به گرمی پذیرفت و آنان شعرشان را در مدح وی بیان داشته‌اند. عماد اصفهانی در کتاب «خریدة القصر وجریدة العصر» بیان کرده است که بسیاری از آن اشعار ثبت نشده است.[47] عبدالرحمن رمضان مالطی یکی از آن شاعران دربار نورمانها بوده است. عماد اصفهانی بیان کرده: که بیشترین اشعارش مبالغه در مدح غلبه روژه بر سیسیل است.[48] از دیگر شعرا عبدالرحمن بن محمد بن عمر بثیری سییلی است که عماد وی را «حامل القرآن ومساجل الآقران» نامیده است.[49]

قصیده‌ای در مدح روژه دوم و توصیفاتی در مبانی عالی سییل دارد بعنوان نمونه: شراب خوردن بامدادانت به شامگاه رسید، می طلایی رنگ را بچرخان ....[50] قصید‌هایی در مدح روژه دارد که عماد آنرا «در مدح کفار» بیان کرده است.[51] از دیگر شعراء ابوالضوء سراج بن احمد بن رجاء کاتب است که عماد اینگونه وی را توصیف نموده است: «رأیش محکم است و تیزذهن و شعرش دارای مضمون و بدیع بوده است.[52] وی در رثاء فرزند روژه قصیده‌ای دارد که ابیات اول آن این است که: غم‌هایی که دلها و بدنها را ذوب نکرد گریه‌ای که از چشمها و پلکها جاری نشد....[53] سیاست نورمانها در برابر مسلمانان همراه با تسامح و اذیت و آزار بوده است. در سال 548 ق ابن‌اثیر واقعه‌ای را از عدم تسا مح روژه بیان می‌کند به این صورت که ناوگان روژه شهر بونه[54] را محاصره کرد و در رجب همان سال آنجا را گرفته و اهالی‌اش را اسیر کرده، به تحقیر مسلمانان پرداخت به جز گروهی از دانشمندان و صالحین وی تمامی غنایم بونه را مالک شد، تمامی اهالی و اموالشان را به سییل آورد و گروه زیادی از آنان را به قتل رساند. این اولین بدبختی مسلمانان در سییل در زمان روژه دوم بوده است.[55] این تغییر سیاست روژه در برابر مسلمانان چهار علت داشته است:

1. -به خاطر ظهور موحدین در شمال آفریقا در اواخر روزگار روژه بوده است که وی از برگرداندن مهدیه به جهان اسلام می‌ترسید چرا که امکان همکاری مسلمانان سییل با موحدین در آینده وجود داشته است.

2. هدف وی مسیحی ساختن مسلمانان و یهودیان ساکن در جزیره‌ی سییل بوده تا اینکه بجز دین مسیحیت در جزیره دین دیگری باقی نماند.

3. با این تغییر سیاست شاید به خاطر مسائل شخصی بوده است مانند وفات سه تن از پسرانش در هرج و مرج هفت ساله.

4. علتهای سیاسی داشته است مانند قیام امپراتور بیزانس (مانوئل کومنینوس) در دریای آدریاتیک.[56] روژه دوم به سال (549-ق) وفات کرد و پس از او پسرش گیوم اول به حکومت رسید که ابن‌اثیر وی را فاسد و بدکار معرفی کرده است.[57]

تاثیر فرهنگ اسلامی بر گیوم همین که به زبان عربی تکلم می‌کرد و علامتش عبارت «الحمد لله شکراً لأنعمه» ستایش خدای را به سپاس نعمتهای او بوده است وی سکه‌ای از جنس طلا ضرب کرد که گونه‌ی عربی بوده است وی لقبش را «الهادی بالله» گذاشت.[58]

در بیشتر احکامش بر مسلمانان اعتماد می‌کرد وی را در وی در ادامه‌ی سیاست پدرش علما و ادبا و شعرا را گرامی می‌داشت. او همانند پدرش شریف ادریسی را که در دربارش بود گرامی داشت. وی از ادریسی خواست که کتابی برایش تألیف کند وی نیز کتاب «روض الانس ونزهة النفس» را نگاشت وی بعدها با «کتاب الممالک والمسالک» مشهور شد.[59] گیوم بعدها دچار تعصب ملی-مذهبی شد به گونه‌ای که مسلمانان را از حکومتش کنار زد و همین عامل، باعث به خطرافتادن حکومتش گردید. این تعصب بخاطرتحریک‌ورزی پسرش مایون بوده است. مسلمانان به سال(555-ق)علیه وزیر شورش کردند اما وی نورمانها را بر ضد وی برانگیخت. نورمانها به مسلمانان حمله‌ور شدند و بسیاری از آنان را به قتل رساندند و در خیابانهای شهر پالرمو سر بریدند. آنان حتی داخل کاخ گیوم شدند و تمامی کارگزاران مسلمانش را از بین بردند آنان مسلمانانی را که در دیوانها، مسافرخانه‌ها و مغازه‌ها کار می‌کردند به قتل رساندند. این جنایت‌ها به روستاها، جنگلها، کوها، و... جاهای که مسلمانان در آن پناه گرفته بودند رسید.[60] تا اینکه گیوم اول به سال(562-ق/1166-م)وفات کرد. پس از گیوم اول، گیوم دوم(562-585-ق) به حکومت رسید ولی پسربچه‌ای بیش نبود مادرش مارگریت سرپرستی او را برعهده داشت و شخصی به نام استفان را به عنوان مشاور خودش برگزید. استفان توانست آرامش را به جزیره برگرداند به گونه‌ای که جنگلهای سییل بیشترین امنیت را نسبت به شهرها داشت[61] ابن جبیر که بسال580ق از جزیره سییل دیدار کرده است. شرحی مفصل از زندگانی مسلمانان آنجا بیان کرده است وی می‌گوید: که مسلمانان صاحبان املاک و زمینهایشان بوده‌اند و رفتاری نیکو بین مسلمانان و مسیحیان برقرار بوده است. ابن جبیر بیان می‌کند که مسلمانان مالیاتی را در دو فصل از سال به مسیحیان می‌پرداختند.[62] کار گیوم در خوش رفتاری با مسلمانان و به کارگماشتن آنان شگفت است، وی خواجه‌سرایان خود را از گروه جوانمردان انتخاب می‌کند. تمام این گروه ایمان واقعی خودشان را پنهان می‌دارند؛ درحالی که پیرو شریعت اسلامند. گیوم خودش به مسلمانان اعتماد دارد و در همه‌ی اوضاع و شرایط کارهای مهم خود را بدیشان می‌سپارد و... به آنان گرایش دارد. تا آنجا که خوانسالار[63] او مردی مسلمان بوده است وی گروهی بنده‌ی سیاه مسلمانان دارد که سرپرستی از خودشان دارند. وزیران و حاجبان گیوم از گروه جوانمردانند. گروه بسیاری از نزدیکان و خواص و دولتمردان وی مسلمانند و رونق دستگاه و مملکت او از پرتو وجود آنان است. گیوم پزشکان و منجمانی دارد که به آنها توجه بسیار و علاقه‌ای مفرط دارد. وی به عربی می‌خواند و می‌نویسد و علامت شعار او یعنی سجع و امضایش عبارت «الحمدلله حق حمده» یعنی ستایش خدای را چنانکه او را شاید. دست به ضرب سکه زد که در روی آن کلمه «الله» و زیر کلمه الله «گیوم دوم» را نوشت. علامت شعار پدرش نیز «الحمد لله شکر لانعمه»- یعنی ستایش خدای را به سپاس نعمت‌های او بوده است.[64] زمانی که زنان اروپایی به کاخ گیوم دوم در آیند مسلمان می‌شوند. زیرا کنیزان دربار گیوم آنان را به دین اسلام در می‌آورند.[65] لباس زنان مسیحی در شهر پالرمو مانند لباس زنان مسلمانان است و در عید تولد حضرت مسیح دامنهای گشاد می‌پوشند؛ شال بر خود پیچیده و روی خود را با روبندی پوشانده و بیرون می‌آیند و مانند زنان مسلمان آرایش می‌کنند و با بستن خضاب و زدن عطر در کلیساهای خود ظاهر می‌شوند.[66] ابن جبیر اضافه می‌کند که در شهر پالرمو رسمی از رسوم ایمان باقی است مسلمانان بیشتر مساجد خود را به بانگ اذان آباد نگه می‌دارند که آشکارا شنیده می‌شود و در آنها نماز می‌گذارند.[67] گیوم دوم به دانشمندان اهتمام ویژای داشت و اموال و ارزاق بسیاری به آنان تقدیم می‌کرد. ابن قلاقس اسکندری گیوم دوم را طی قصیده‌ایی که برخی از ادبیات آن را صفدی آورده مدح نموده است،[68] به عنوان نمونه این بیت است که: «سلیمان در پادشاهی و داود در قضاوت برای گیوم پادشاهی پسر گیوم را می‌نویسد.» البته بین روایتهای ابن جبیردر مورد برخورد مسالمت‌آمیز گیوم دوم با مسلمانان تناقض وجود دارد. ولی در مورد شهر مسینا می‌گوید مسلمانان در آن شهر بیگانه بودند و در حالت ترس و وحشت زندگی می‌کردند یا در جای دیگر بیان کرده بود که گیوم خواجه‌سرایانش را از میان فتیان(جوانمردان مسلمان) انتخاب کرده بود و آنان ایمانشان را مخفی کرده بودند و در اجرای مراسم دینی عرصه را بر مسلمانان تنگ کرده بودند. در جای دیگر نیز بیان داشته است که کنیزان قصر، زنان مسیحی را به دین اسلام فرا می‌خواندند و آنان این عمل را از پادشاهان مخفی می‌کردند. یا در جای دیگر بیان داشته است که مردی در خفا از وی در مورد اماکن مقدس مکه، مدینه و شام سؤال نمود، ابن جبیر آنها را شرح داد و آن مرد دچار نوعی هیجان و شوق زایدالوصفی گردید. این موارد خود نشان از در تنگنا بودن مسلمانان در جزیره‌ی سییل در عهد گیوم دوم بوده است. مسلمانان در این دوران همانند بردگانی بودند که اوامر اربابشان را اجرا می‌کردند و همیشه در حالت ترس زندگی می‌کردند اینکه ابن جبیر بیان می‌کند که جوانان برای نماز واجب بیرون می‌رفتند آنان تک تک از قصر خارج می‌شدند و در مکانی مخفی نمازشان را ادا می‌کردند.[69] یا در وصف شهر پالرمو بیان کرده که آشکارا اذان می‌گفتند مساجد آباد بوده است و در نماز عید خطبه بنام خلفای عباسی می‌خوانند و... . وی در جایی دیگر بیان داشته که مسلمانان نماز جمعه را ادا نمی‌کردند و علت این بود که خطبه بر آنان حرام و ممنوع بوده است.[70] در سال585ق. کشتار بزرگی از مسلمانان در شهر پالرمو اتفاق افتاد و بسیاری از آنان به طرف شمال غرب جزیره سییل فرار کردند.[71] پس از انقراض حکومت نورمانها ژرمنها بر جزیره سییل مسلط شدند و تعداد بسیار کمی از مسلمانان در جزیره باقی ماندند اما آنان نیز به جنوب ایتالیا و شمال آفریقا مهاجرت کردند و آن به دنبال آزار و اذیتی بود که فردریک دوم پادشاه سییل و امپراطور آلمان(609-648ق) در اواخر حکومتش انجام داد به گونه‌ای که این آزار تاحد آتش‌سوزی و اعدام کشیده شد، حتی مسلمانان جنوب ایتالیا در سال 700ق توسط شارل دانژو بیرون رانده شدند و مساجدشان ویران شد و اسلام و مسلمین در جنوب ایتالیا و سییل کم‌رنگ شدند.[72] تا به امروز بقایای قصرهای اسلامی که نوشته‌های عربی برآنها وجود دارد در سییل هست. برخی از لغات عربی در زبان سییلی و ایتالیایی وجود دارد اسامی برخی قلعه‌ها و خیابانها عربی است مانند قلعة النساء، قلعة فیمی، قلعة الحسن و قلعة البلوط یا منازل مانند: منزل امیر، منزل یوسف و یا وادی الطین، القنطره، رمل الموز، رمل السلطانه، رأس القلب، رأس الخنزیر و رأس القرن و....[73] لویجی رینالدی می‌گوید قسمت بزرگی از کلمات عربی در لغت ایتالیایی باقی مانده که از طریق مدنیت بوده نه استعمار عربی.[74] وی اضافه می‌کند که وجود این کلمات در زبان ایتالیایی گواهی است بر نفوذ اسلام در عالم مسیحی و روابط تجاری بین سرزمین ایتالیا با مسلمانان شرقی و افریقای شمالی و سییل. از دیگر آثار فرهنگی و تمدنی مسلمانان پس از اخراجشان این بود که مسیحیان در مکالمه و نوشتن، تاریخ هجری قمری را به کار می‌بردند. ازآثار مسلمانان تا به امروز بقایای قصر قبةالمعز فاطمیه، به سبک معماری اسلامی در شهر پالرمو است با قوسهای هندسی و نقشه‌ها و خطوط کوفی بقایای قصر فواره که برکه‌ای مصنوعی آن را احاطه کرده بود، قصر ملکی که مسلمانان آن را ایجاد کردند و نورمانها آن را به عنوان مقر فرمانروایی مورد استفاده قرار دادند، قصر العزیز که ترکیبی از معماری اسلامی-ایتالیایی است و امروزه بعنوان موزه‌ای اسلامی در سییل مورد استفاده قرار گرفته است.[75]



منابع عربی:

1- ابن أبی دینار: أبو عبد الله محمد بن أبی القاسم رعینی القیروانی. المونس فی اخبار افریقیه وتونس تحقیق محمد شمام، تونس، اتمکتبه العتیقه، 1387ق.

2- ابن الأثیر: عز الدین علی بن محمد الشیبانی، ت 630هـ /1232م. الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، 1402هـ/1982م.

3- ابن حوقل: أبو القاسم محمد بن حوقل النصیبی البغدادی الموصلی، صورة الأرض، بیروت، دار مکتبة الحیاة، 1399هـ /1979م.

4- ابن خلدون: عبد الرحمن بن محمد بن خلدون الحضرمی، المقدمة، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، الطبعة الرابعة، العبر ودیوان المبتدأ والخبر فی تاریخ العرب والبربر ومن عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر، وضع حواشیه وفهارسه خـلیل شحاذة، وراجعه سهیل زکار، بیروت، دار الفکر، 1401هـ/1981م، مطبعة دار الباز 1399هـ 1979م.

5- ابن خلکان: أبو العباس شمس الدین أحمد بن محمد بن أبی بکر. وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان، محمد محی الدین، مکتبه النهفته المصریه قاهره 1948م.

6- ابن عذاری: أبو عبد الله محمد المراکشی. البیان المغرب فی أخبار الأندلس والمغرب، تحقیق ومراجعة چ. سی. کولان، ولووی بروونسال، بیروت دار الثقافة الطبعة الثالثة، 1403هـ/1983م.

7- أحمد فؤاد باشا، التراث العلمی للحضارة الإسلامیة، القاهرة، دار المعارف، 1403هـ / 1983م.

8- الدمشقی: أبو عبد الله شمس الدین محمد بن أبی طالب الصوفی الأنصاری نخبة الدهر وعجائب البر والبحر، بغداد، مکتبة المثنى

9- الصفدی: صلاح الدین خلیل، الوافی بالوفیات، اعتناء هلموت ریتر، قیسبادن1962م.

10- القلقشندی، أبو العباس أحمد بن علی صبح الأعشى فی صناعة الإنشاء، تحقیق یوسف علی طویل، بیروت: 1987م.

11- لسان العرب، بیروت، دار صادر، الطبعة الأولى

12- العماد: أبو عبد الله محمد بن محمد صفی الدین. ت 597هـ /1200م. جریدة القصر، وجریدة العصر، قسم شعراء المغرب، تحقیق محمد العروسی الطوی، والجیلانی بن الحاج یحیى ومحمد المرزوقی. تونس، الدار التونسیة للنشر، الطبعة الثالثة، 1405هـ/1986م.

13- المقریزی: تقی الدین أحمد بن علی، اتعاظ الحنفا بأخبا رالإئمة الحنفا، تحقیق جمال الدین الشیال، القاهرة، المجلــس الأعلى للشئون الإسلامیة 1387هـ /1967م.

14- یاقوت: شهاب الدین أبو عبد الله یاقوت بن عبد الله الحموی، معجم البلدان، بیروت، دار صادر، دار بیروت، 1404هـ /1984م.

15- إحسان عباس: العرب فی صقلیة، بیروت، دار الثقافة، 1395هـ /1975م.

16- حامد زیان: تاریخ الحضارة الإسلامیة فی صقلیة، القاهرة، دار الثقافة 1397هـ / 1977م.

17- حسن حسنی عبد الوهاب: ورقات عن الحضارة العربیة بإفریقیة، تونس، مکتبة المنار، 1386هـ / 1966م.

18- الدوری تقیى الدین عارف: دور صقلیة فی نقل التراث الطبی إلى أوروبا ( مقال) مجلة المؤرخ العربی، العدد التاسع والعشرون 1406هـ/ 1986م بغداد. وسقوط صقلیة وانتهاء السیادة العربیة علیها ( مقال) مجلة أداب المستنصریه ببغداد، العدد الثامن 1404هـ / 1984م

19- زیگرید هونکه: شمس العرب تسطع على الغرب، ترجمة فاروق بیضون، وکمال دسوقی، بیروت، المکتب التجاری للطباعة، الطبعة الثالثة، 1399هـ /1979م.

20- سعید عبد الفتاح عاشور: المدنیة العربیة وأثرها فی الحضارة الأوروبیة، القاهرة، دارالنهضة العربیة، 1383هـ /1963م.

21- سیدیو: تاریخ العرب العام، ترجمة عادل زعیتر، القاهرة، مکتبة عیسى البابی الحلبی، الطبعةالثانیة، 1389هـ 1969م

22- محمد الخطابی: الطب والأطباء فی الأندلس، بیروت، دار الغرب الإسلامی، 1408هـ / 1988م.

23- محمد کرد علی: الإسلام والحضارة العربیة، القاهرة، مطبعة لجنة التألیف للترجمة والنشر، 1388هـ / 1968 م.

24- لویجی رینالدی: المدنیة العربیة فی الغرب، ( مقال) ترجمة طه أفندی، مجلة المقتطف، مجلد (59) الجزء السادس 1921م.



منابع فارسی:

25- ابراهیم، حسن، حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: سازمان انتشارات جاویدان، 1362ش.

26- ابن بطوطه، سفرنامه ابن بطوطه، تهران: بنگاه ترجمه ونشر کتاب، 1359ش.

27- بلاذری، احمد ابن یحیی، فتوح البلدان، تهران: نشر نقره، 1367ش.

28- شریف ادریسی محمد بن محمد، نزهه المشتاق فی اختراق الافاق، مصر: مکتبه الثقافه الدینیه، {بی تا}

29- عزیز احمد، تاریخ سیسیل در دوران اسلامی، ترجمه، نقی لطفی ومحمد جعفر یاحقی، تهران: انتشارات علمی فرهنگی 1362ش.

30- قرچانلو، حسین، جغرافیای کشورهای اسلامی(مجلد 2)، انتشارات سمت، تهران: 1382ش.

31- دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران:1375ش. 7





ارجاعات:
----------------------------
[1] -(دائرة المعارف فارسی 1408/1).

[2] -(بلاذری/338).

[3] -(عزیز احمد/4).

[4] -(همان/49).

[5] -(حسن ابراهیم حسن2/198).



[6] -(ابن عذاری1/61).

[7] -(ابن اسیر5/185. 456).

[8] -(عزیز احمد/5).

[9] -(ابن خلدون3/288).

[10] -(دمشقی/ص 140).

[11] -(ابن حوقل 2/113).

[12] -(حامد زیدان/12).

[13] -(مقریزی 1/85).

[14] -(عزیز احمد/ 52).

[15] -(الدوری/7 ابن‌اثیر10/196).

[16] -(ابن‌اثیر10/197).

[17] -(الدوری/8).

[18] -(قره چانلو/408).

[19] -(عزیز احمد/79-80).

[20] -(ادریسی/26).

[21] -(سعید عاشور/54).

[22] -(ابن‌اثیر10/198).

[23] -(احسان عباس/141).

[24] -(عزیز احمد 80).

[25] -لسان العرب، ج1، ص 276، القلقشندی، صبح الأعشى ج4، ص 381.

[26] - قلقشندی5/456).

[27] - قلقشندی5/461).

[28] -(ابن‌اثیر/ 198).

[29] -( ابن أبی دینار/534).

[30] -(عزیز احمد /81).

[31] -(الصفدی1/16164).

[32] -(ابن‌اثیر10/198).

[33] -( الصفدی14/106).

[34] -(همانجا).

[35] -( همانجا)

[36] -(ادریسی1/6).

[37] -( ادریسی1/7).

[38] -(همان1/3).

[39] -(همان1/318).

[40] -(احمد فواد /120).

[41] -(سدیو/ 378).

[42] -(الخطابی1/59).

[43] -(الدوری 205).

[44] -(ابن خلکان، وفیات، ج5 ص385.

[45] - ( ابن خلکان5/385)

[46] -همان.

[47] -(عماد اصفهانی1/21).

[48] -پیشین.

[49] -(همان1/23).

[50] -همان.

[51] -(همان1/24).

[52] -(همان1/276).

[53] -(همان1/277).

[54] -(بونه: بالضمه سپس سکون، شهری درإفریقیة بین مرسى الخرز وجزیره بنی مزغنای، یاقوت، معجم البلدان ج1، ص 512.)

[55] - (ابن‌اثیر 11/187).

[56] -(عزیز احمد /81)

[57] -(ابن‌اثیر 11/187).

[58] -(حسنی عبدالوهاب1/452).

[59] -(احسان عباس/149).

[60] -همان منبع.

[61] -(همان/150).

[62] -(ابن جبیر/297)

[63] -ناظر فی مطبخه رجل من المسلمین....

[64] -(ابن جبیر394-398)

[65] -(ابن جبیر394-398)

[66] -(ابن جبیر 404-406).

[67] -(ابن جبیر 404-406).

[68] -(صفدی14/107).

[69] - ابن جبیر/297-300)

[70] -(همان/305).

[71] -(عزیز احمد/85)

[72] -(محمد کرد1/287).

[73] -(همانجا.)

[74] -همانجا.

[75] -(مقاله استاد رینالدی/-537، 538، 591زیگرید هونکه/420.